حالم از مامان بزرگم بهم میخوره
بیخودترین و مزخرفترین آدم روی زمینه
من باردارم دوقلو از اول دوست نداشتم کسی بفهمه دوقلوعه خونریزی اینا داشتم میخاستم جاشون سفت بشه تو فامیلم نداریم اصلا منم ریزه میزه و ضعیفم هرکی میخاست یه چیزی بگه.
۶ ماهم بود حالمم خراب و بدویار موندم خونه مامانم ، مامانم نمیتونست زیاد بره به پدربزرگم سر بزنه من اونجا بودم.
به مامان بزرگم گفت بچه ش دوقلوعه بخاطر اونه انقدر حالش بده ولی به هیشکی نگو چقدر سفارش کرد.
هیچ احدی نمیدونست
آقا عید شد و دیدیدم همه ی فامیل میدونن همهمه میدونن رد خور نداره حتی جنسیت.
گفتیم بهش گفت نه من نگفتم همه میدونن که همچن میزنه زیرش میگی اخم میکنه قهر میکنه.
خلاصه هم لو داد هن دعوای بدی بین منو شوهرم انداخت که تو نمیذاری فامیل من بدونن ولی تو کل خاندان شما پخش شده.
آدما پیر میشن چقدر بیخودی میشن