من عمه کوچیکم خیلی خوشگله الان ده ساله متاهله یه بچه هم داره شوهرش هم تو بیمارستان کار میکنه خلاصه همه بهش حسودی میکردن چون با شوهرش سه سال دوست بودن بعد خیلی به قول خودش عاشقانه ازدواج کردن و راستم میگفت چون اوایل کلی قربون صدقه هم میرفتن و مسافرت و عشق و عاشقی و.... ولی هر چی گذشت مثل اینکه کم رنگ تر شد عمم جلوی ما به شوهرش فوش میداد یا با هم بحثشون میشد و خلاصه ولی بازم آشتی میکردن و خوب بودن باهم و همینطوری داشت پیشرفت میکرد خونه خریدن ماشین خریدن و... ولی الان مثل اینکه عمم خبردار شده شوهرش با همکارش بهش خیانت کرده اینم گوشیشو چک کرده دیده بله چه کثافتکاریایی خلاصه الان طلاق نگرفتن از هم بنا به دلایلی و بقیشو دیگه کاری نداریم چی شد و فلان فقط خواستم بگم حسرت زندگی کسی رو نخوریم یا فلانی چقدر خوشگله پولداره یا حتی اینایی که میان اینجا از خوشی و بدی زندگیشون میگن و تاپیک میزنن. و قضاوت نکنیم چون ما یه چیز و میدونیم و هزارتا چیز و نمی دونیم و اینکه قدر خودتونو بدونید و خودتون رو با دیگران یا زندگی دیگران مقایسه نکنید و سعی کنید بهترین باشین و نیکی کنید در حق خودتون و دیگران و عاشق بشین به خدا، خودتون و هر کسی که دوستش دارین.