2777
2789

همه خونه جاریم دعوت بودیم سه تا جاری برادرشوهر مجردم با پدرشوهر مادرشوهر

بعد شوهر من وسط نشسته بود هر کدوم هر چی میخواستن به شوهر من هی میگفتن سالاد بده ماست بده نوشابه بده ما هم خندمون گرفته بود بعد یهو این جاریم گفت رب انار بده بعد برادرشوهر کوچیکم رب انار رو داد به شوهر من گفت تو بده بهش

شوهر منم بدون منظور از سر شوخی گفت خودت بده بذار غذامو بخورم همینطوری خنده خنده برادرشوهر مجردم خندید به شوهرم گفت نه تو باید بهش بدی

یدفعه جاریم رفت تو قیافه 

منم رب انار رو گرفتم دادم بهش

بعد شوهرم به جاریم گفت حالا چرا قیافه گرفتی داشتیم همه با هم شوخی میکردیم 

بعد جاریم توپش پر اون یه چی گفت شوهرم یه چی گفت

آخر سر جاریم جیغ و داد کرد از سر سفره شام دست بچه هاش رو گرفت پاشد قهر کرد رفت به شوهر خودش هم گفت گمشو بریم خاک بر سرت بشه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب یعنی چی تو بده بهش ؟ شاید منظور رو بد برداشت کرده

داشتن عین طنز شوخی میکردن که شوهر من وسط نشسته هر کز هر چی میخواد به شوهر من میگفت اینو بده اونو بده بعد جاریم قیافه عبوسی به چهره اش گرفته بود نمیخندید غر غر هم کرد برای همین بحث شروع شد آخر سر هم رفتن خیلی بد شد الکی الکی دعوا شد

تعادل در شوخی نداشتید..شوخی های افراطی.روابط زیااادی با هم بی احترامی میاره.جاریت حق داشته.....

برادرشوهر کوچیکم شوخی رو ادامه داد 

این وسط شوهر من یه کلام فقط گفت بزارین من غذامو بخورم از اول هی دارم ماست و نوشابه و سالاد میدم به این و اون

جاریمم گفت حالا نوبت ما هم میشه قیافه گرفت دیگه صحبت های دیگه هم پیش اومد دعوا شروع شد 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز