امروز خانواده همسرم همشون رفتن تفریح بعد از دیروز خواهر شوهرم حالش خرابه بیمارستان بستریه منم بچع سه ماهه دارم که هم خیلی ببخشید اسهاله و هم اینکه دماغش بنده و ی ذره هم تب داره من با مادرشوهرم زندگی میکنم اینجا هم ی ذره باد میاد براشون جوجه و برنج اماده کردم چون مادرشوهرم خلاف اینکه دخترشم مریضه میگفت بریم همه بچه هاشونو میبرن منم گفتم نه این سرما خورده تو جمع همه هستن نمیبرم اذیت نشه خودمم عفونت شدید با سوزش و تازه روز اول سیکلمه گفتم من میرم خونه مادرم به شوهرم گفتم شما مادرت برو شوهرم مادرشو با برادرش فرستاد با منم قهر کرد که دل مامانشو شکوندم منو انداخت خونه مادرم فک کنم دیگه هم نیاد شما هم بگین تقصیر منه
به همسرتم میگفتی بمونه و از بچتون مراقب میکردید هر دو
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
میگفت دل مامانمو نمیشکونم باید بریم منم گفتم نمی تونم
اینکه با مادرهمسرتون یه جا هستید اشتباست
به همین دلیل هم این بحث ها پیش میاد
با همسرتون صحبت کنید که شرایط خودتون مناسب نبوده و بچتون هم بیمار هست
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...
حق باتو اما میموندی خونه که شوهرت بهونه دیگه ای نداشته باشه
بعد که مادرشوهرم رفت گفتم حالا من میمونم خونه ولی بزور وسایلمو جا کرد تو ماشین مارو اورد خونه مامانم گفت میخام با اونا برم بعد که ما رو خونه مادرم گذاشت دوباره رفتم خونه تو خونه بود نرفته بود جایی
شوهرت یجوری رفتار کرده انگار فقط بچه توعهاونم باید میموند خونه و مراقب بچه میبودینبعد مادرشوهرت چه ع ...
چون مادرشوهرم میگفت حتما حتما باید با پسر کوچیکه برم شوهرمم میگفت حتما باید منو بچه هم بریم بخدا من اصن شرایطم خوب نبود سوزش دارم روز اول سیکلمه پادرد وحشتناک و حالت تهوع دارم