تاپیکای قبل هست که خیانت شوهرم متوجه شدم …چیکار کنم واقعا قلبم داره آتیش میگیره یاد این میفتم سه سال تمام دست تنهای تنها بچه داری کردم به جون بچم پنج دقیقه حتی وقتایی که واقعا یک ساعتم نخوابیده بودم و بچه داری میکردم حتی پنج دقیقه در شبانه روز حتی در نوزادی بغل نمیکرد …بچم اینقدر بهم وابسته است که باباش تو حال من اشپزخونه گریه میکنه که باید پیشم باشی …همیشه بهم میگه صبح تا شب تو خونه بیکاری،بخور بخواب …عروسک بازی میکنی …همش بهم میگه بی مصرف به درد نخور میگه بچه داری کار نیست حتی اگه بگم یک ربع مواظب دخترمون باش من ی دوش بگیرم این کار نمیکنه البته که الان دخترم بهم خیلی وابستس باهام میاد …کلا سه سال تنها بچه داری کردم …وقتی دندون در میاورد خیلی بد دندون بود شب تا صبح بغلم گریه میکرد ساعت ۵اینطورا داشت خوابش میبرد یادم نمیره بیدار میشد که مثلا نماز بخونه داد میزد داد چرا بچه رو نخوابوندی من باد پنج ساعت