حالم ازش بهم میخوره
من ۱۸ سالمه و کنکوریم ابجیمم ۲۷ سالشه و معلمه.. همیشه منو تخریب میکنه حتی جلو فامیل.. میگه تو هیچی نیستی حتی همین معلمیم نتونستی قبول شی عرضه نداری خنگی .
ماشینم داره و رانندگی میکنه ما چون خونمون دوره مجبوریم با ماشین بریم(من باباهم ندارم) همیشه منت میزاره وقتی میخواد منو ببره جایی..
خیلی وقتام میگه نمیبرمت ماشین خودمه..
امروز مامانم چیپس خریده بود تو صندوق ماشینش بود بعد بهش گفتم بیا باهم بریم چیپسو بیاریم بعد بهم گفت نمیام منم بهش گفتم پس من میرم میارم تو نخور حالا ک سختته بعد سوییچ ماشینشو گرفت و گفت حق نداری به سوییچم دست بزنی
خیلی ناراحتم 😭یساله بابام رفته از وقتی ک رفته همش تو سری خور ابجیم شدم.. کاش بره از دستش راحت شم کاش بمیره
همشم میگه من خاستگاری دارم ولی تو نداری .. با اینکه من ازش کوچیکترم تازه اون دوس پسر داره و اگه من جای اون رل داشتم تا الان صد بار به همه گفنه بود
همش سعی داره شغلشو ماشینشو پولشو بزنه تو سر من.. خسته شدم دیگه
جلو هر فامیلی ک پسر داره با ارایش زیاد میاد تو خونه ک پسرا ازش خوششون بیاد همشم عشوه میادو بگو بخند میکنه با اینکه دوس پسر داره
