بخدا نمیتونم توصیف کنم چخبره خونشون .....شلوغ پولوق یه دوتا دارن اتاق تمیز میکنن یکی هی میره هی میاد وای خدا فقط میدونه چقد معذبم تقریبا بیست ساعت تو ماشین بودم و بشدت خسته ام اینا عربی حرف میزنن و من حتی یه کلمه متوجه نمیشم....یکی شون داره میره خواستگاری یکی مادرش مریض داره میره بیمارستان یکی داره جارو برقی میکشه