به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت غصه هم میگذرد انچنان که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم
زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
زندگی نیست به جز عطر بهار
زندگی نیست به جز دیدن یار
زندگی نیست به جز عشق به جز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
یه دوتا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چ خواهیم کرد در این فرصت کم؟