من دختر داییمو از بچگی خیلی دوستش باهم بزرگ شدیم از بچگی خیلی باهم صمیمی و راحت بودیم از کل فامیل و دوستام بیشتر دوستش داشتم تا اینکه 14سالگی جفتمون نامزد کردیم ...
15سالگی ازدواج کردیم تا اینکه ازدواج کردیم دیدم با شوهرم بوده پیامعاشو دیدم تو گوشی شوهرم و قلب تیکه تیکه شد 💔....تا 5سال باهاش حرف نمیزدم البته الآنم حرف نمیزنم حدودا یک ساله پیام میدیم فقط و اصلا رو درو حرف نمیزنم باهاش
اونم شوهرش معتاد بود طلاق گرفت یک دختر داره ..الان جفتمون 22سالمونه و اونم رل داره میخاد باهاش ازدواج کنه و دوستش داره ازش میاد باهام درد دل میکنه هرچی میشه بهم میگه منم همینطور...ولی اصلا رفت و آمد نداریم باهاشون هنوز ک هنوز با وجود اینکه از همه چیم میدونه از همه چیش میدونم بازم تهه دلم اعتماد ندارم ...بنظرتون اون موقع خر بوده یا آدم عوض نمیشه؟