2777
2789
عنوان

بدترین دوره زندگی

92 بازدید | 8 پست

قبول دارید بدترین دوره زندگی عقده؟؟

انقدر بده که اگه طولانی بشه حتا ادم از پدرومادر خودشم خسته میشه ...

نمیتونیم باخیال راحت هیجا بریم مامانم وخواهرامم میخوان پاشن بیان اگه تا پارک هم تنها بریم مامانم ناراحت میشه چرا نگفتیم بیاد...یا برم بیرون برگردم سین جیم میکنه کجا رفتی چی خوردین چی خریدین؟مامانشم بود😭خستم دیگه

وقتیم میاد خونمون دودقه نمیتونیم تنها باشیم صحبت کنیم حتا دیگه چه برسه به اتاق و اینچیزا

ای بابا خانواده ات گیرن وگرنه من شنیدم دوره عقد شیرین ترین دورانه

❤️🇮🇷💪. توی بحث ها هرجا دیدی جوابتو ندادم بدون به یاد مَثَل «نرود میخ آهنین در سنگ» افتادم و دیگه خودمو خودتو اذیت نمیکنم.  🫒🇵🇸🕊️ فکر کن بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ رو انجام بدی، بحرین آرارات و دشت نا امید رو واگذار کنی، پزشک رو از بنگلادش و پاکستان وارد کنی، نصف مردمت آب و برق نداشته باشن، کشاورزی و صنعتت ول باشه، نصف مردمت بیسواد باشن، نصف مردمت سوتغذیه داشته باشن، کل مردمت جرئت حرف زدن نداشته باشن، بعد نوابغي بعد ۴۶ سال پیداشون بشه و بگن مردم از شکم سیری انقلاب کردن🤦🏻‍♀️😂😂😂

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

موافقم

من که اونقدر اذیت شدم

مامانم که مدام محدودیتهاش رو بیشتر میکرد. دو دقیقه دیر میومدم خونه بیچاره م میکرد. میگفت هنوز دختر این خونه ای. حق نداری زیاد بری بیرون با نامزدت یا اون بیاد.

مادرشوهرم هم یه جور دیگه دق میداد.

شوهرم هم قلدری میکرد که زنمه. اختیارش رو دارم.


ولی عملا کسی منو گردن نمی گرفت.🤣

موافقممن که اونقدر اذیت شدممامانم که مدام محدودیتهاش رو بیشتر میکرد. دو دقیقه دیر میومدم خونه بیچاره ...

باز من مادرشوهرم خوبه نه باهامون جایی میاد نه دخالت میکنه میریم خونشون راحتمون میذاره کامل گاهی هم خودش خونه راخالی میکنه ولی مامانم ببین بلایی سرم اورده فقط شبانه روز ازخدا میخوام زودتر کارهای عروسیم اوکی بشه برم از این خونه

باز من مادرشوهرم خوبه نه باهامون جایی میاد نه دخالت میکنه میریم خونشون راحتمون میذاره کامل گاهی هم خ ...

منم مادرشوهرم ظاهرا کاری نداشت. 

اتفاقا همش هم گیر میداد شبا بمون

ولی مامانم میگفت ابدا دختر عقدی شب نباید بمونه جایی


ولی بعدا همین مادرشوهر مهربان! زنگ زده بود به مادرم که دخترت میاد اینجا با پسر من میرن تو اتاق منم نمیدونم چه خبره ها. 


سر همین حرف من چه ها که نکشیدم از مامانم




ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز