خونمون یکم بنایی داشتیم اومدم خونه بابام یه هفته بمونم اصلا راحت نیستم.حس میکنم زندگیشون کسالت آور و سخته.بابام نصف روز اخبار غزه میبینه نصف روز برنامه محفل و برنامه های مذهبی.همه هم باید لال مونی بگیرن کسی حرف نزنه حتی وسط پیام بازرگانی به بچه ها اجازه حرف زدن نمیده
برا من که فرقی نکرده اتاقمم هنوز پابرجاست اونجا...
من هوایی میشم دیگه دلم نمیخواد برگردم😄
من راحت نیستم بااینکه مامانم میگه بچه آت خوبه بیا من زیاد نمی‌رم
من.
در حد نیم ساعت سر زدنی اگر برخونشون...زود برمیگردم
معذبم اونجا
میگه تو خواب بودی بچت سرش از بالش افتاد رو زمین درستش نکردی صدبارهی گفت درستش نکردی بعد که میگم خواب بودم میگه تکون میخوردی بیدار بودی.وای اعصابم
خونه پدریم با این که خیلی جو شاد و آرومی داره ولی از وقتی ازدواج کردم سختمه جایی جز خونه خودم بمونم. انگار دیگه به خونه پدریم تعلق ندارم.
من اصلا یک روز هم نمی تونم به اسرار بچه هام میمونم پدرم تو اتاق اخبار مادرم از صبح سریال ترک کلا تو خونه خودم راحتم
بندگان خدا دارن دوران بازنشستگی شونو طی میکنن
منم خونه خودم راحت تر م
چه خوب ما که اتاق مخصوص خودمون نداشتیم تازه کلا یه اتاق هست که یخچالم داره صدبار از رو ما رد میشه میره آب برمیداره سفره نون برمیداره.سفره رو میذاره فریزر چک میکنه یکم گوشتا رو جابجا میکنه درشو میبنده میره باز بطری آبو میاره میزاره دوباره نیم ساعت بعد دوباره آب دوباره سفره باز قابلمه🥲😵💫
خوب خونه خودشه هر طور دوست داره باید اون کارو کنه شما مهمونید پس باید تحمل کنی
کاراشو اگه ببینی هنگ میکنی نمیزاره خواهر ومامانم تلویزیون ببینن فقط اخبار و قرآن.با گوشی هم که فیلم ببینن گیر میده.به اینکه مامانم غذارو تو زودپز بپزه یا قابلمه کار داره واگه بهش گوش نده فحش میده وهمش ما رو نصیحت میکنه بی دلیل
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
