دوتا دوست صمیمی هستم باهم هم نمونه قبول شدیم باهم هم کلاسای کنکور میرفتیم فقط دوتامون
بعد یه معلم آقا گرفته بودیم بیچاره یه کلمه رو تپق زد به شدت خنده دار گفت بعد ماهم خیلی خوش خنده ایم اون زمان هم آخرای کرونا بود ماسک میزدیم بعد یه یه دیقه گذشت ما خودمون رو خیلی کنترل میکردیم اشک تو چشمامون جمع شده بود بعد نگاه کردیم به هم یک دفعه منفجر شدیم بلند بلند میخندیدیم بعد بیچاره دید ساکت نمیشیم گفت من میرم بیرون هروقت خنده اتون تموم شد صدام کنید بعد اینو نگفت ما خنده امون بیشتر شدو رفت بیرون یه ده دیقه یه ربع فقط خندیدیم بیچاره خیلی خجالت کشید ما هم تا آخر جلسه چشمامون اشکی بود از بس خندیده بودیم 🤣🤣🤣😂😂😂😂😂😂