سلام دوستان
شبتون خوش
راستش این آقا خیلی ذهنم درگیر کرده ، داستانش اینه که ایشون تو محلمون با پدرشون مغازه طلا فروشی دارند البته ما پدرشون خیلی سال میشناسیم قبلش کار تاسیساتی بوده بعد این پسره دیگه بزرگ میشه طلافروشی میزنند حدودا ۲ سال میشه
من چندبار با مامانم مغازشون رفتم این پسره میدیدم من از متانتش خیلی خوشم میومد ولی بهش حس خاصی نداشتم صرفا آدم ایده آلی شده بود برام و همیشه منو میدید سرش مینداخت پایین
گذشت تا چند شب پیش دنبال یه پیچ خرید محصول می گشتم تو فالوینگای داداشم تا یه دفعه پیچ ایشون دیدم اولش نشناختم بعد فهمیدم همونه 😂
فهمیدم که داداشم و ایشون همدیگر فالو دارند خیلی وقته همو میشناسن
پیجش باز بود منم نه اصلا به منظوری که قصد خاصی داشته باشم مثل بقیه پیچ ها فالوش کردم ایشون هم همون لحظه بهم ریکوئست داد من قبول نکردم تا چند ساعت گذشت خواستم برم قبول کنم دیدم درخواستش پس گرفته ، استوری گذاشته بود منم ندیدم تا سحر شد که دیدم هیچ ری اکشن خاصی هم نشون ندادم تا اینکه دوباره بهم درخواست داد منم قبول نکردم تا فردا ظهرش که قبول کردم
خیلی ازش خوشم اومده ایشون حتی یه دختر نه تو فالوورش داره نه فالوینگاش ، اگر باشه با توجه به بیو اسم پیج شون یا فامیلشون بودند یا ازدواج کرده بودند
که فکر کنم فقط منم که تو فالوینگاش و فالووراش غریبه ام
من خودمم همینه پیجم بستس فالوورامم خیلی کمه همه فامیل دوستن
چیکار کنم از فکرش بیام بیرون ؟ عکسش ذخیره کردم دائم میرم میبینم 🤣🤣
بنظرتون استوری چیزی بزارم ببینم ری اکشن خاصی نشون میده ؟