کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...//////////////////////// آلبر کامو / یادداشت ها: با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد اما عذاب همین است:«آنها بموقع نمی میرند.».
تا اخر ببین میفهمی.گره گشایی داستان بعد از تیتراژ پایانی قسمت اخره.قطع نکنی بری
دیدم تا آخر اینکه مامانه میخواسته دخترشو مریض نگه داره. ولی اینکه چجوری خواهرش قاتل شد و اصلا اون توهمات از چی بود که بابتش انقدر خودشو اذیت میکردو متوجه نشدم.
خواهرش تو بچگی تو جنگل چه بلایی سرش اومد؟ و خواهر فعلیش چی شد که اصلا قاتل شد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیدم تا آخر اینکه مامانه میخواسته دخترشو مریض نگه داره. ولی اینکه چجوری خواهرش قاتل شد و اصلا اون تو ...
ده سال پیش دیدم یادم نیست جز ب جز. ولی من سوالی برام نموند چون تو خود سریال به همه سوالا جواب داد.
کلا با مادرش مشکل داشت و مازوخیسمش هم بخاطر رفتارای اون بود
کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...//////////////////////// آلبر کامو / یادداشت ها: با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد اما عذاب همین است:«آنها بموقع نمی میرند.».