مجرد بودم عاشق آشپزی بودم اصلا از سرکار برمی گشتم خرید می کردم غذاهای مختلف بپزم همه هم دستپختم رو دوست داشتن دیگه ازدواج کردم شوهرم متاسفانه از نظر من یه آدم خیلی بدغذاست کلا تو خونه اشون تعداد غذاهایی که می خورن به اندازه انگشتای دو تا دستم نمی رسه و غذاهاشون تکراریه البته که مامان همون تکراریا رو خوب می پزه ولی خوب دیگه الانم ما باید همون چند مدل غذا رو بخوریم اونم دقیقا همون شکلی که مادر ایشون می پزه! بدم میاد دیگه از آشپزی نصف غذاها رو که نمی خوره نصف بقیه رو هم باید مثل مامانش بپزم البته که نمیگه مثل غذای مامانم باشه اما من از آدرس ها و نشونه هایی که میده می فهمم اصلا به تجربه طعم های جدید مایل نیست فکر می کنه کل دنیا باید غذاها رو مثل مامان ایشون بپزن
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
بیزارم کرده از غذا پختن. من آدمیم که از اینکه بقیه از دستپختم لذت ببرن عشق می کنم اصلا به عشق همین آشپزی می کردم الان دیگه انگیزه ندارم چون یه آدم بدغذا یه جور رفتار می کنه انگار ایراد از دستپخت منه
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
توی ذوقت خورده عزیزم منم همین طوری شدم بابام همیشه ایراد می گرفت :)
آره تو ذوقم خورده چون عادت داشتم که بقیه می گفتن خیلی دستپختم رو دوست دارن اما الان با یه مردی زندگی می کنم که اگه ایراد هم نگیره جونش درمیاد تعریف هم بکنه یه ژستی می گیره انگار یعنی درسته خوب نیست ولی هرچی بپزی من می خورم
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
باور کن خیلی چیزا رو نخورده دوست نداره! دقت کردم دقیقا اون چیزایی رو هم دوست نداره که باباش دوست نداره یعنی فکر می کنه حتما بد هستن که باباش خوشش نمیاد😐
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
واااای تو منی یا من توم 😭😭😭خدا شاهده چشمم به گاز و ظرف و ظروف میفته عوقم میگیره . مرغ نمیخوره . برنج خیلی کم میخوره از پیاز بدش میاد . ماکارونی و برنج رو باید مث مامانش درست کنم که روغن و رب ازش بچکه غذاها رو مث مامانش باید له کنم و بکوبم ک بخوره انگار یه پیرمرد ۹۰ ساله هاف هافوه که دندون ندارع چیزی بخوره غذا جدید درست میکنم میگ من نمیخورم بدم میاد از این چیزا
منم شرایط شما رو دارممنم درمونده شدمبچه هامم بد غذانفک کن چیزایی که شوهر میخوره بچه ها نمیخورنیا این ...
من اصلا بدغذایی نمی دونستم چیه ما هرچی بود می خوردیم همه چی هم دوست داشتیم اینا بلد نیستن از طعم و مزه لذت ببرن هی این رو نمی خورم اون رو دوست ندارم خوب راست میگید خودتون غذا بپزید !
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
واااای تو منی یا من توم 😭😭😭خدا شاهده چشمم به گاز و ظرف و ظروف میفته عوقم میگیره . مرغ نمیخوره . ب ...
من که کلا هنگ می کنم چی بپزم فکر کن از سرکار برمی گردم میخوام غذا درست کنم هرچی به ذهنم میاد می بینم عه آقا این رو نمی خوره که تازه اون یکیا رو هم باید مثل مامانش بپزم انقدر سعی کردم کپی کنم دستپخت خودمم یادم رفته
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
آخه من شاغلم دیگه واقعا نمی کشم هی هر روز به فکر چی بپزم هم باشم دوست دارم هر چی تو خونه بود بتونم باهاش آشپزی کنم فوری یا غذاهای جدید و کم زحمت تر بپزم
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!