انقدر که بد صحبت میکنن و منفی
پدرم که همش غر میزنه و فحش
مادربزرگم که همش غیبت و بدگویی مارو میکنه
ادمو از زندگی زده میکنن
من نمیرم پیش مادربزرگم و باهاش حرف نمیزنم
چون ازش بدم میاد کلی حرف پشت سرمون بخصوص مادر بی زبونم که نمیتونه از خودش دفاع کنه و مظلومه به فامیل و درو همسایه ها گفته کلی تهمت ناروا پشت سر من مادرم خواهرم
پدرم میگه بمیرین راحت شم نه بزرگ حالیتونه نه چیزی مثل جغد برید تنها بشینین مادرت تو اشپزخونه توام تو اتاق خاک تو سرتون ادمی که خودپسند باشه باید بمیره 🥲نه بیام با مادر از خدا بی خبرت بشینم که ذره ای وجدان تو وجودش نیست