یه تابلویی بود خیلییی خوشگل بود عکس یه دختر بود با موهای سفید و لباس آبی آسمونی و صورت خیلی زیبا که سرش رو گذاشته بود روی اسبش که اسب هم سفید و زیبا بود
و تابلو شکل مربع داشت و خیلی جذاب بود(تابلوفرش بودن)
ولی سلیقه مادرم یه تابلوی مستطیلی بزرگ بود که فقط یه گلدون بود با گل های رنگی
من گفتم تابلوی اسب رو بخریم میگفت حیوان و این چیزای برای خونه قشنگ نیست🥲آخرم به تفاهم نرسیدیم
گلدان رو ترجیح میدم
چقدر دیگران دموکراسی رو رعایت می کنن
خونه ما که فئودالیسمه
طرح فرانسوی بگیرید
منم اسب رو ترجیح میدم
ولی مامانا معمولا منظره و گل و اینا دوست دارن
بازم خوبه به نتیجه نرسید نخریدید عزیزم
اما من و شوهرم کافیه از چیزی خوشمون بیاد و نظرمون متفاوت باشه
چنان سلیقه منو مسخره میکنه چنان مسخره میکنه و دعوا میکنه طعنه میزنه فکر میکنم عقب مونده ی چیزیم چون خودش کمی سلیقش خوبه دیگه سلیقه همرو گوه میدونه 😞 خیلی اعتماد به نفس ادمو میگیره
من ازدواج نکردم ولی آره مثل شوهر شما دیدم..شوهر عمه من ام اینطوریه و همه جا میخواد نشون بده نظرش مهم تره و همه کار بلده و همه رو مسخره میکنه و این رفتارش آزار دهنده ست😒اون سری انگلیسی حرف زدن منو مسخره میکرد
چقدر رو مخن اینطور آدما خدا بهت صبر بده
بستگی به بقیه وسایل خونتون داره
