من دیشب خونه ی خالم به اصرار دختر خالم خوابیدم، شوهر خالم هم خونه نبود، بعد من چندسالی هست که پدرم رو از دست دادم و برادرم برای کار یه شهر دیگه زندگی میکنه امروز صبح که به داداشم زنگ زدم برای احوالپرسی بهش گفتم که دیشب خونه خاله موندم اونم گفت چرا خوابیدی، مامان رو تنها گذاشتی، نباید اصلا اونجا میموندی و خیلی سرد گفت من کار دارم خداحافظ. دیشب هم خالم به مامانم زنگ زد که بیا توهم بمون و اونجا تنها نباش ولی مامانم گفت نه من کار دارم، امروز صبح هم که اومدم خونه مامانم اصلا محل نمیزاشت
من میدونم که کارم اشتباه بود و نباید اونجا اصلا میخوابیدم ولی فقط یه بار بود و نباید انقدر بهم بی محلی میکردن