سلام ، من پدرم خیلی ساله فوت شده ، مامانمم نمیدونم واقعا چرا اینجوریه ، کلا هم سن های دهه ۴۰ آییش هم نرمال نیستن بنظرم ، نمیدونم مشکل از بی سوادی هست ، اینکه فقط پنجم ابتدایی خوندن ، یا اینکه از جای دیگه
همیشه دلم میخواست خواهر داشته باشم ولی فقط دو تا داداش دارم که عشق و محبتی که که من نسبت به اونها دارم اونها نسبت ب من ندارن ، چرا واقعا ؟! هر وقت با همکلاسی ها و رفیقام مسافرت رفتم ( ب یادشون بودم) شده واسه خودم چیزی نخرم که برا اونا چیز بهتری بخرم ، چقدر من بی عقل بودم ، که مثلا لباس مارک بخرم ، ادکلن خوب بخرم براشون یا تولد هاشون، در حالی که هیچ وقت اینهمه سال گذشت نشد داداش بزرگم ی چیپس یا لواشک بگیره بگه آبجی اینو برا تو گرفتم ، نشد ی بار ی گردنبند بدل ب درد نخور بگیره بگه تولدت مبارک
دم خدا گرم ، این چه خانواده ی مضخرفیه که نسیب من شده ، آنقدر پسرای اینجا زرنگن دیدم پسره رفته رفیقشو آورده که دختر خاله اشو ببینن چون وضعیت مالی پسره خوب بوده ، تا دختر خاله اشون ی پله بره بالاتر ، انقد فهمیده ان خوب دختر خاله و عمه اشونو حتی میخوان ،تشخیص میدن سطح خانواده و طایفه اشون میره بالا اونوقت ما از ی خونیم باهم بزرگ شدیم ، داداشم ب من حسودی میکنه ، تو ی سنی هم هستم آدم حساس میشه رو رفتارا فکر میکنه دیگه زندگی با خانواده ممکن نیست و غیر قابل تحمله( تقریبا همه ی همکلاسی های دانشگاهم این الکترو دارن)، اگه انتخاب اشتباه کنم و برا فرار از خانواده ازدواج کنم و ازدواج خوبی نباشه از چاله به چاه میرم ی وقت ، بعد ی چی بهتون بگم دهنتون وا میمونه ،جدیدا دیدم تو خانواده های سطح پایین مثل ما ب گمونم ،ی چن تا آدمم که زرنگ تر و باهوش ترن دروغگو شدن تا منافعشون پیش بره بدم میاد ، حالم بهم میخوره ، دیگه براشون مهم نیست حقیقت و اصل چیه آدم ها رو گول میزنن و خر میکنن تا اونجوری که ب نفع خودشونه بشن ، این یکی از درجه یکام هست ، انگار نمیتونم ب خوبی حرف بزنم ، شما در چه حالین؟
میشه برام دعا کنید ، بخت خوب نصیبم بشه ؟ من هیچکسو ندارم که حتی باهاش مشورت کنم درد و دل کنم ، شما با مادر یا خاهرتون یا عمه خاله . دختر عمو رفیقین همو دوست دارین همو دارین ، ولی من هیچکیو ندارم ، هر چی میشه مامانم غش میکنه سمت داداشم ، ناخودآگاه ب چشش عزیزن اونجوری تو ذهنش هک شدن ولی من نه ،مثلا اونروز نشستم س ساعت براش اینستا نصب کردم ، ایمیل ساختم فیلترش...کن ریختم اسم و رمز ,کلی بند شدم ،اما دیدم داره برا دوستش تعریف میکنه که پسر عزیزم برام نصب کرده ، ناخودآگاه فک میکنه اونا بهش محبت دارن