من چند ماهه عقدم شاغلم و هفته اول عید تعطیلم امسال اولین عید با شوهرم بود قرار بود چندروز اول بیاد کنارم باشه ولی دو روز قبل عید تنهایی اومد خونمون و یهو خبر داد میخان برن با خانوادش مسافرت و جالب اینجاست مادرش حتی یک تلفن نزد منو تعارف کنه.بعدش میخاستن برنشمال ویلای آبجیش باز هم شعور آبجیش نرسید یه تلفن کنه یه تعارف به من بزنه الان آیا من حق دارم از این داستان شاکیباشم ؟
این در صورتیه که من همه ی برنامه هامرو با اولویت شوهرم میچینم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از اینکه خانوادش بخوان برن یا منو نبرن ناراحت نمیشدم
ویا اینکه حتی تعارف نکنن .برنامه خودشونه
اما اینکه شوهرم بره باهاشون بدون من قطعا برام سنگین میبود مگر کاری واجب بوده باشه
یه دل میگه برم برم یه دل میگه نرم نرم طاقت نداره دلم دلم بی تو چه کنم پیش ای عشق زیبا زیبا خیلی کوچیکه دنیا دنیا با یاد تو ام هرجا هرجا ترکت نکنم سلطان قلبم توهستی توهستی دروازه های دلم را شکستی شکستی پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی با من پیوستی
بدونن پسرشون از این به بعد قراره خانش همیشه کنارش باشه
میدون خالی نکن😂
دختری هستم پر از ارزو و امید به این زندگی💛میدونم همه انچه که می خواهم یقین پیدا میکنهه در نزدیک ترین زمان🧡تو اون سالن که صدای پاهایم طنین انداز شده است قدم بر میدارم💙مایه افتخارم مادر و پدر عزیزتر از حونم میشم 💚عاشق میشم❤️مادر میشم🤍یه صلوات مهمونم کنید مرسی مهربونا