اگه بهم زنگ بزنه کلی دعواش میکنه خونه رو روسرش میگیره
من خودم گاهی وقتا زنگ میزدم داداشم با ترس و لرز و اروم جوابمو میداد بعد اون زن گوشیو ازش میگرفت قطع میکرد وکلی دعواش میکرد چرا جوابشوداد
داداشم جرعت نداره حتی احوالمو بپرسه و یه تبریک عید نزلشت بهم بگه
من شاغلم میرم سرکار مرتب برای بچه هاش عروسک و کادو میگریم اینم طلافیش
انقدر روزای سخت داشت بداد این زنش رسیدم کمکش بودم نزاشتم تنها بمونه
بعد خودم در بدترین روزا مسخره همین زن شدم
حتی مادرمم باهام بد کرده میگه نرو پیشش اونم شستشوی مغزی داده