دیشب تو خونه من و همسرم احیا گرفتیم
دخترم خوابیده بود، حس خوبی بود دوست داشتم برم مسجد ولی میدونستم دخترم شیطونی میکنه باردارم هستم سخته دنبالش برم.
خلاصه تو خونه هم بد نبود فضا کلا معنوی شد🖤
صبح پاشدم دیدم ساعت ۱۱😵💫
خونه ترکیده بود ظرف کثیف سحر و هفت سین نچیده. یک ساعته همه چیو اوکی کردیم و هفت سین چیدیم
البته هفت سین اصلی عید نوروز رو ۶عید میچینم فعلا چون شهادت بود دلم نیومد بزارم، به جاش هفت سین شهدایی چیدم و قرآن خوندیم عکس گرفتیم، یه دیقه مونده به سال تحویل شوهرم دخترمو برد پایین پله ها سال که تحویل شد اومدن در زدن دخترم اولین قدم رو گذاشت تو خونه الهی قدمش پر خیر و برکت باشه برامون
بهش عیدی دادم
طفلی میگفت نریم خونه دلش بیرون میخواست ولی خب اینجا هوا خوب نیست مامانمم که نزدیکه ولی خونه نبودن. زنگ زدیم به همه تبریک گفتیم عیدو، خلاصه من و دختری و تو دلی ناهار خوردیم و الان دارم میخوابونمش.
امیدوارم سال خوبی براهمگی باشه
تصمیم های امسالم
زود ناراحت و عصبی نشم
بی ادب نباشم(بعضی وقتا خیلی حرف زشت میزنم)
برا خودم و همسر و بچه ها بیشتر وقت بزارم
آرامش بیشتری داشته باشم
خدا براهمتون خوب بخواد💖