براش یه شلوار خریده بودم گفتم شاید کوچیک شه بریم عوض کنیم
از دو سه رو قبلم قرار بود بیاد اینجا کلی برنامه چیده بودم باهم بریم خرید بریم خوش بگذره
بعد قرار بود امروز بیاد
زنگ زدم میگه نمیام با فلانی بیرونم رفتیم صادقیه الانم ابشاریم هیچیم نخریده بود
منو اسکل کرده من میخواستم برم خرید شلوار بگیرم
الانم دیگه تنهایی نمیتونم برم خیلی ناراحت شدم
بعد زنگ زده میگه میام گفتم دیگه الان کجا میای مگه میشه رفت بیرون تا تو بیای میشه هفت و نیم
بعد گفت اخر شب میام پیشت گفتم بمون خونه نمیخواد
چیکار کنم خیلی ناراحت شدم هق