هرچی بهش میگم پولاتو جمع کن زودتر بریم سرخونه زندگی همه پولاش باد هواس
همه رو خرج میگنه آخر ماهم که میشه واسه دوقرون میمونه
این ماه تا حقوقش زیختن فرستا. واسه من...منم بهش گفتم میرم شده یه پولک طلای دسته دو میخرم که دیگه نتونی خرجش کنی خودشم گف آره برو...اگر من خواستمم بگو پست نمیدم(بارها پولشو داده به من ولی تا دعوا کردیم گفته پولمو پس بده...اینبار برخلاف اصرارای ک گفتم نفرست فرستاد)
و یک تومان پول هم فرستاد😒که مثلا واسه خودم خرج کنم درحالی که گفتم من لازم ندارم
منم همه پولشو بردم و یه جفت گوشواره دسته دوم گرفتم
حالا ما دیروز دعوامون شد
دو روز بود هی ناز میکرد
ما توی خونه بازسازی داشتیم یعنی در حد انفجار خونه تکونی بوده این چند روز منم یه نفری دست تنها بعد بهش زنگ میزدم صحبت میکردیم نیم ساعت میشد میگفتم من دیگه باید برم
یا خواهرم کمک میکرد میگفتم خواهرم میره خونش کسی نیست کمکم کنه زودی باید برم بعد هی میگف تو توجه نمیکنی بهم و گوشیو روم قطع میکرد همش
دیروزم که صبح بخیر و سلام دادم و روبیکا پیام دادم جواب نداد
زنگ زدم باخنده و شوخی که چرا جوابامو نمیدی گف جواب ندم که ندم
خب منم ناراحت شدم دیگه همش هی ناز میکنه
دیگه جواب تلفنشو دوبار ندادم بعدم پیام دادم بامن صحبت نکن و اینم داغ کرد و بحث کرد
میگم من باید کوتاه میومدم واسه اینه
خلاصه عصبانی شدو گف باهات نمیمونم و پولمو بفرست
منم جدی نگرفتم و جوابشو ندادم
در کمال ناباوری اومد درخونه و در زد کلی منم هیشکی خونه نبود خیلی ترسیدم گفتم من هیچی پول ندارم بیا طلاتو بدم برو بفروش یا وایستا خودم بفروشم
خلاصه جلوی در طلارو گرفت و یه دادی زد که نشونت میدم و این حرفا
خیلی ناراحتم واقعا من چقد احمقم
الان یعنی مقصر منم یااون