من نزدیک به ۱۵ساله ازدواج کردم
چندتا از تجربیاتم رو میگم
هیچ وقت توی خوبی کردن به خانواده شوهر پیش قدم نشید
مثلا بزارید اونا دوتا خوبی بهتون کنن شما یکی
توی کار کردن اکر خواهرشوهراتون بودن شما نقش همکاری داشته باشید
مثلا کمکشون سفره بندازید یا مثلا کمکشون ظرف بشورید یا بخشی از آشپزی
ولی کار اختصاصی و کاملی رو تنهایی انجام ندید
اگه مادرشوهرتون تنها بودن و پیر و ناتوان من نظرم اینه در حد توانتون کمکشون کنید
حالا شما بگید
خانواده شوهر هیچ وقت خوبی شما رو یادشون نمیمونه
و شما رو از خودشون نمیدونن
پس سعی کنید فاصله و حد و مرز رو حفظ کنید
ریدن روی هرجا شوهره با خانوادش
کم رفت و امد کردن
من یه شوهر از تو خانوادشون برداشتم برا خودم آوردم زندگی میکنم باهاش نه اونا آزاری برا من دارن نه من برا اونا تجربه چیه تجربه کیه😅😅😅😅😅😅
منم ۱۵ ساله ازدواج کردم، با خانواده شوهر چه خوب یاشن چه بد باید دوری و دوستی باشی واسلام
زیاد گرم نگیرین کوتاه جواب بدین
تا میتونید فاصله رو حفظ کنید زیاد صمیمی نشید
راز زندگیتونو نگید بهشون
اگه مشکلی داشتن شما خودتون رو قاطی نکنید من دلم میسوخت کمکشون میکردم بعدا توی روی خودم میگفتن تو ساده ای ازت سواستفاده میکردیم
دعوت کردن دعوت کنید احترام گذاشتن احترام بزارید مشتاق بودن برای دیدنتون شما هم روی خوش نشون بدید
خانواده همسر من خوبن ولی من از اول با کل صکیمیت یه حد و حدودی رو نگه داشتم
کاش این حرفاتونو اوایل ازدواجم میدیدم اما انقدر قلبم و روحم پاک بود حس میکردم مثل خونواده خودم هستن ولی بعد کلی خوبی فهمیدم که از دشمن هم رذل تر و پست تر بودن
به نظرت با خانواده ی شوهری که خیلی توی لباس پوشیدن و آرایش کردن عروس نظر میدن باید چطور برخورد کرد در صورتی که دختر خودشون حتی تا خونه خالی هم رفته بازترین شکل ممکن لباس میپوشه ولی فقط وقتی میان خونه ام خودشونو پارچه پیچ میکنن بگن ما خوبیم البته منم نمیتونم این حرفارو تو روشون بگم چون میدونم جنگ جهانی راه میندازن ولی به من که میرسه میگن حتی رژلبم نباید بزنه
