الهی عزیزم حیف دورم ازت وگرنه می اومدم .
می دونم پدر من هم دقیقا همین کار رو با مادرم کرد .البته با این تفاوت که حتی تا جلوی در بیمارستان هم نبرد . یکی نیست بگه این رحم حامل بچه های شما بوده که این بلا سرش اومده .
صبوری کن عزیزم انشاالله حالت خوب میشه و این روز ها تموم میشه شرمندگی برای شوهرت و اون آدم های اطرافت می مونه . گاهی خوبه ذات آدم ها برای آدم روشن بشه.
بازم عزیزم کاری از دستم بر بیاد بگو گلم .
ای کاش نزدیک بودیم کمک می کردم .