2777
2789
عنوان

داستانی زیبا از مردم کشورم

76 بازدید | 0 پست

درکتاب تاریخ سیستان آمده است:


از دور که سواد شهر پیدا شد ، دود و آتش بود که از شهر زبانه همی کشید ، به شهر که رسیدم ، کشته بود که بر جای جای شهر فتاده بود ، زنان و‌مردان و کودکان . مهاجمان حتی بر حیوانات رحم نکرده آنها را نیز کشته بودند . ناگاه از برزنی صدای بربط شنیدیم .


به کوی وارد شدیم و مردی را در حال بَربط نوازی و رقص دیدیم . گفتیم ای مرد ، این چه حال است ؟ با چشمانی گریان و حالی پریشان گفت : که سپاهیان مسلمان بر نیمروز تاخته و یزیدابن مهلب دستور کشتار همگان داد و کشتند و سوختند ، من به همراه اندکی بیرون از شهر بودیم و پس از رفتن آنان آمدیم.


حیرت زده گفتیم پس این نواختن و رقص از برای چیست ؟


گفت : مگر نمیدانید که امروز نوروز است!


(پیشینیان ما نوروز را اینگونه زنده نگه داشتند تا یاد و نام ایران ابدی باشد پس از این به بعد هم بر ماست که. همان گونه نوروز را زنده بداریم که دشمنان ایران زمین همچنان در پی نابودی این نخستین تمدن بشری هستند)

میان استخوانهای خرد شده ایم                                                    اما امید تقلا میکند برای روییدن...🤍🌱🕊️
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

من الان یازدهم

muzic | 6 ثانیه پیش

بلاکککک

sama7890m | 26 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز