دیشب رفتیم خونه ی برادر شوهرم .
همه چیز عالی بود . پذیرایی فوق العاده ...
اما چیزی که از همه عالی تر بود ادب و شعور برادر شوهرم و خانمش بود ...
خلاصه تا آخرای شب گل گفتیم و گل شنفتیم ..
موقع برگشت تو ماشین .. شوهرم یه حرفی زد
گرچه میدونم هیچ منظوری نداشت .. اما
خیلی به دلم اومد ...
دلم خیلی گرفته ... از دیشب تاحالا نخوابیدم ولی به روی شوهرم نیاوردم .
گفت ... برادرم سلیقه ی خوبی داره ها تو همه چی ...از زن بگیر تا لباس پوشیدن .. و خونه و زندگی ...
من میخوام بمیرم ..حتی روم نشد بپرسم. یعنی تو سلیقه ت خوب نیست ..جاری خوشگلی دارم انصافن چشاش سگ داره ... دارم از حسادت و غصه می میرم ..چه کنم ... 😢