بچها برادر شوهرم تو اتاق شلوارشو عوض ميكرد من فك كردم كسي تو اتاق نيس پريدم تو بيچاره دهنش پر از خنده سرش پايين منم رفتم تو داشتم وسايلم و ور ميداشتم اونم هيچي نميگفت چشمم افتاد روش دهنم باز يهو خواستم بپرم بيرون استينم گير كرد به در چه فاجعه اي بود هنوز يادم مياد كه چطور اومدم بيرون قلبم سيخ سيخ ميشه از خودم بدم مياد بيچاره فك ميكنه عمدا پريدم تو رومون نميشه بهم نگاه كنيم