تاپیک های قبلی واسم قفل شد نتونستم بنویسم مجبورم توی تاپیک جدید بنویسم. من به واسطه شغلم توی بیمارستان با یک آقایی که دانشجو پرستاری بود آشنا شدم. ایشون خیلی آقای متشخص و آرومی بود اصلا اهل توهین نبود و خیلی از همه نظر فوق العاده به نظر میرسید من هم قبل اینکه بخوام تصمیم ورود به رابطه بگیرم حدود ۳ ماه باهاشون فقط تعامل میکردم تا بیشتر بشناسمش چون اولین رابطه من حساب میشد اما متاسفانه ما نه توی مدرسه و نه خانواده درمورد مسائل جنسی آموزش نمیبینم و من تمام مدت سعی میکردم آینده نگر بودن این آقا و مسئولیت پذیری و ادب و احترامش بسنجم اصلا ذهنم سمت اینکه درمورد مسائل جنسی باهاش حرف بزنم نمیرفت که اشتباه هم کردم. من اعتقاد داشتم باید آینده به رابطه ازدواج باشه و از رابطه ای که یکسال باشی و بعد بگی خداحافظ بدم میاد رابطه باید آینده دار باشه. رسیدیم به ماه های پنجم رابطه که خب قبلش هم بغل و بوسه و نوازش داشتیم اما بازم من خیلی مسائل جنسی رو باز نمیکردم چون بلد نبودم. من اصلا آدم چک کردن گوشی یک نفر نیستم و متنفرم توی ماشین بودم منتظر بودم از رستوران شام بگیره دیدم پشت هم گوشیش زنگ میخوره وقتی گوشی رو برگردوندم دیدم چندین مسیج از یه خانوم به اسم مثلا نازنین داره. مسیج هارو خوندم دنیا روی سرم خراب شد. انگار تمام روح و روانم داشت از وجودم میومد بیرون. توی اون مسیج ها نوشته بود که « پس کی بهش میگی برای رابطه سه نفره؟ کی راضیش میکنی؟» و پارتنر من نوشته بود « این خیلی احمقه بعید میدونم قبول کنه» دختره هم نوشته بود « زودتر راضیش کن این همه مدت مارو احمق کرده» و اونجا بود فهمیدم من الان نفر سوم یک رابطه هستم و اصلا شخص دوم زندگی اون آقا نبودم. صرفا یه آدمی بودم که بازی خورد برای مسخره ترین چیز ها و نیاز ها. با گوشیم از گوشیش عکس گرفتم و فقط از ماشین پیاده شدم قبل اومدنش و رفتم سمت خوابگاه. انقدر اون مسیر دویدم احساس امنیت نمیکردم بهش و گریه میکردم. بعدش رسیدم خوابگاه با مادرش تماس گرفتم و تمام این موضوعات گفتم تا پسرشو بشناسه. فرداش هم با پرستار بخش صحبت کردم و مسائل رو تعریف کردم. اونم گفت بدون اینکه اسم تورو بیارم و تو مورد آزار قرار بگیری اطلاع میدم که اخراج بشه. خواستم اینو بگم که دوستان لطفاً درمورد مسائل جنسی حتما صحبت کنید حتما بپرسید من اگر اون اول میپرسیدم و فانتزی های این آقا رو میدونستم هیچوقت حاضر نمیشدم این همه مدت احساسات خودم بذارم که آسیب ببینم و خیلی خوشحالم که اجازه ندادم از بدنم سو استفاده بشه و این آقا رو به عنوان شریک زندگی انتخاب نکردم.