2777
2789
عنوان

چرا هیچکس نمیاد منو دلداری بده

104 بازدید | 16 پست

در آستانه جدایی بودم شوهر بی عقلم برداشت منو آورد خونه ب خانوادمم گفت میخاییم زندگی کنیم خانوادمم کلا گفتن دیگ هیچ زمان برای طلاق نیای فرصت های زندگیمو سوزوند آبروم رفت دلم ب چی این آدم خوش باشه خدایا منو بکش راحت شم 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نیازبه دلداری دادن نیست عزیزم،شما وقتی مادرشدی یعنی درقبال اون بچه ها مسوولی چطورممکنه دوتاطفل معصوم وبیگناه رو دست اینطور خانواده ای بدی وفقط خودتو ازمهلکه نجات بدی؟! کناربچه هات باید بمونی حالا یا توخونه ی شوهرت یا هرجای دیگه چون ازتاپیک قبلتون دیدم گفته بودین بچه ها رو سپرده به مادربزرگشون واونم چه طور رفتارمیکرده😤😤😤

به خانوادت بگو فریبم داده برگرد

گفتن خودت میخای برو زندگی کن برادرانم رفتن دعوا کردن باهاشون راه برگشت ندارم کلی خرجم کردن پشتیبانی کردن لگد زدم ب بخت خودم کاش اون شب سوار ماشینش نمی‌شدم احساسی عمل کردم چ مرگم شده بود ای خدا شوهرم قول داده در ازای بخشیدن مهریم حق طلاق بهم بده برج ۳

گفتن خودت میخای برو زندگی کن برادرانم رفتن دعوا کردن باهاشون راه برگشت ندارم کلی خرجم کردن پشتیبانی ...

هیچ قول وقراری باهمسرت فعلانذار سر بخشیدن مهریه یاگرفتن حق طلاق و...فعلا بمون بابچه هات تابزرگتربشن تااونموقع شاید همسرت خداسرعقل بیاره ودیگم الکی خونه رو ترک نکن

هیچ قول وقراری باهمسرت فعلانذار سر بخشیدن مهریه یاگرفتن حق طلاق و...فعلا بمون بابچه هات تابزرگتربشن ...

تا کی بشینم ته خونه در دیوار نگاه کنم با اون خانواده نکبتش 

اگر حرفاش عملی کنه قراره تابرج ۱۰ک قرارداد کاریش تموم بشه بیاد از این شهر بریم اگر بزارن دخالت نکنم

ولی حق طلاق رو داشته باشم که باز بیرونم کرد اینجوری نشم برم طلاق بگیرم خودم

نیازبه دلداری دادن نیست عزیزم،شما وقتی مادرشدی یعنی درقبال اون بچه ها مسوولی چطورممکنه دوتاطفل معصوم ...

خودم چی پس منم جوونم می‌خوام زندگی کنم این ن می‌زاره برم سرکار نه بیرون هیچی تو خونه نیست اسم این زندگیه آخه 

ی خورده پولی هم داشتم گرفته میگ صبر کن کارتو بهت برمیگردوونم نمدونم چقدر از حرفاش راسته اصن نمی‌دونم چرا آمدم ده ساله صبر کردم درست شه شبی ک اومدم دیدم با یک زنی چت کرده باز نصف شب اومد دنبالم سوار ماشینم کرد من نمی‌خواستم باهاش زندگی کنم بهترین فرصت برای طلاق رو داشتم

نیازبه دلداری دادن نیست عزیزم،شما وقتی مادرشدی یعنی درقبال اون بچه ها مسوولی چطورممکنه دوتاطفل معصوم ...

خدا لعنتش کنه نمیزاشته بچه هام بخوابن پسرمو مجبور می‌کرده ظرفاشو بشوره ازش متنفرم انقد بچم خسته هست ک الآنم خوابه ب بچه هام گفتن مامانشون با مرد غریبه رفته خدا لعنتشون کنه ایشالله بمیرن

نه نبخشیدم ولی باید حق طلاق بگیرم خسته شدم از این وضع باز اولم نیس ک میرم بار دهممه ک میرم و برمی‌گر ...

آزموده را آزمودن خطاست 

با خانوادت حرف بزن بزار آروم بشن 

البته غیرت داشته باش این دفعه سنگ رو یخ نکنشون 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز