هشتم شهریور ۱۴۰۴💕روزی که خدا دختر خوشگلم و بهم هدیه داد🎊وقتی دارم مینویسم اینو که جای بخیه هام هنوز خیلی درد میکنه ، وقتی میشینم بخاطر بیحسی نخاعی سر درد بدی دارم ، تازه امروز تونستم راه برم ، مامانم موقعیتش جوری بود که نتونست بیاد پیشم بمونه ، و حس میکنم تو دوره حاملگی برای دخترم کم گذاشتم💔 همه اینا رو مینویسم تا روزی که دردم کامل تموم شد ، دخترم از آب و گل درومد ، مامانم مشکلاتش حل شد و فهمیدم هرکسی ممکنه فکر کنه مامان بدی هست ، بیام و باز بخونم اینارو و بفهمم سخت ترین چیزا هم میگذره ، مثل لحظه اول بعد از زایمانم که گفتن راه برو ... خیلی دردناک بود ولی گذشت✅💞 امروز بیست و هشتم شهریور ماهه ، بیست رو از زایمانم و متن بالایی گذشته ، حالم خیلی خوبه😍کارای خونمو خودم میکنم ، کارای نی نی هم همینطور 😍 🥺♥️😍من یه مادر موفق هستم😍 دوست دارم ورزش رو شروع کنم که فعلا یکوچووولو خیلی خیلی کم شکمم و کمرم درد میکنه و بعد از درد و خونریزی چهل روزه حتما میرم باشگاه 😌💪🏻 توی این مدت همسرم خیلی حواسش بهم بود خدا خیرش بده♥️💕 امیدوارم روزی برسه که اندامم هم باز بتونم درست کنم💃🏻♥️
هشتم شهریور ۱۴۰۴💕روزی که خدا دختر خوشگلم و بهم هدیه داد🎊وقتی دارم مینویسم اینو که جای بخیه هام هنوز خیلی درد میکنه ، وقتی میشینم بخاطر بیحسی نخاعی سر درد بدی دارم ، تازه امروز تونستم راه برم ، مامانم موقعیتش جوری بود که نتونست بیاد پیشم بمونه ، و حس میکنم تو دوره حاملگی برای دخترم کم گذاشتم💔 همه اینا رو مینویسم تا روزی که دردم کامل تموم شد ، دخترم از آب و گل درومد ، مامانم مشکلاتش حل شد و فهمیدم هرکسی ممکنه فکر کنه مامان بدی هست ، بیام و باز بخونم اینارو و بفهمم سخت ترین چیزا هم میگذره ، مثل لحظه اول بعد از زایمانم که گفتن راه برو ... خیلی دردناک بود ولی گذشت✅💞 امروز بیست و هشتم شهریور ماهه ، بیست رو از زایمانم و متن بالایی گذشته ، حالم خیلی خوبه😍کارای خونمو خودم میکنم ، کارای نی نی هم همینطور 😍 🥺♥️😍من یه مادر موفق هستم😍 دوست دارم ورزش رو شروع کنم که فعلا یکوچووولو خیلی خیلی کم شکمم و کمرم درد میکنه و بعد از درد و خونریزی چهل روزه حتما میرم باشگاه 😌💪🏻 توی این مدت همسرم خیلی حواسش بهم بود خدا خیرش بده♥️💕 امیدوارم روزی برسه که اندامم هم باز بتونم درست کنم💃🏻♥️
ولش کن بابا مهم نیست من دیگه تو زندگی خنثی شدم هر چی میشه بزار بشه
واقعا سخته
من حتی مامان خودم بود ولی سختم میشد اون یک هفته ای ک شبا اینجا بود حس میکردم یا اون سختشه یا شوهرم بین دوتاشون گیر کرده بودم ولی خداروشکر بهتر شد رفت خونشون
کاش میشد مامان منم ازدواج کنه بخدا
هشتم شهریور ۱۴۰۴💕روزی که خدا دختر خوشگلم و بهم هدیه داد🎊وقتی دارم مینویسم اینو که جای بخیه هام هنوز خیلی درد میکنه ، وقتی میشینم بخاطر بیحسی نخاعی سر درد بدی دارم ، تازه امروز تونستم راه برم ، مامانم موقعیتش جوری بود که نتونست بیاد پیشم بمونه ، و حس میکنم تو دوره حاملگی برای دخترم کم گذاشتم💔 همه اینا رو مینویسم تا روزی که دردم کامل تموم شد ، دخترم از آب و گل درومد ، مامانم مشکلاتش حل شد و فهمیدم هرکسی ممکنه فکر کنه مامان بدی هست ، بیام و باز بخونم اینارو و بفهمم سخت ترین چیزا هم میگذره ، مثل لحظه اول بعد از زایمانم که گفتن راه برو ... خیلی دردناک بود ولی گذشت✅💞 امروز بیست و هشتم شهریور ماهه ، بیست رو از زایمانم و متن بالایی گذشته ، حالم خیلی خوبه😍کارای خونمو خودم میکنم ، کارای نی نی هم همینطور 😍 🥺♥️😍من یه مادر موفق هستم😍 دوست دارم ورزش رو شروع کنم که فعلا یکوچووولو خیلی خیلی کم شکمم و کمرم درد میکنه و بعد از درد و خونریزی چهل روزه حتما میرم باشگاه 😌💪🏻 توی این مدت همسرم خیلی حواسش بهم بود خدا خیرش بده♥️💕 امیدوارم روزی برسه که اندامم هم باز بتونم درست کنم💃🏻♥️