سوال: چقدر عصبی شدم جوری که تپش قلب گرفتم
من تو شهر غریب دوتا خواهر شوهر دارم ک مجردن و مستقل زندگی میکنن خرجشونم کاملا با پدرشوهرمه سرمارم نمیرن
پدرشوهرمینام شهرستانن
اینا اصلا نمیومدنو برن اصلا ارتباط نمیگرفتن مگر بادعوت رسمی
چندبار رفتم خونشون مثلا تامامانش میومد میرفتم بعد از تو اتاق بیرون نمیومدن
مراسم خام عموشون حتی بامن ی احوال پرسی ساده نکردن ک فامیلاشون بمن کفتن اینا چشونه محلت نمیزارن؟!
گذشت من باز دعوت کردم و اوناهم بادعوت میومدنو دیگ پیداشون نمیشد رسید بحایی که من خسته شدم و دیگه دعوتشون نکردم
الان دوساله ندیدمشون
شوهرم جراحی کرد 20روز حتی زنگشم نزدن احوالشو نپرسیدن سرش نزدن اونم گذشت
من باردار شدم تبریک نگفتن
ویار شدید داشتم اینقدر ک 4کیلوکم کردم خانوادمم نبودن حتی ی زنگ نزدن حالموبپرسن توهمون شرایط انفولانزا گرفتم و بعد هم اثاث کشی یازهم نبودن
الان ک دوهفته مونده ب زایمانم عمه بزرگشون زنگ زده بخاطر من بیا اشتی کن
گفتم مگه من قهر کردم!دعوا کردم! بی احترامی کردم!
خودشون نیومدنو نرفتن من کاریشون ندارم
گفتم الانم میان بخاطر من نیست بخاطر نوه شونه اونم با برادرشون حلش کنن
از من انتظار احترام نداشته باشن
کلی اصرار ک بخاطر من کوتاه بیا🫤
چرا اونموقع من اوج حال بدیم بود همچین پادرمیونی نشدیچه ها؟!
منو چی فرض کردن؟!
بنظرتون چیکار کنم از دستسون