تو شهرستان مون همه همدیگرو میشناسن منو عموم کلا ۳ سال تفاوت سنی داریم و خیلی صمیمی هستیم رفتیم بیرون تا یه غذایی بخوریم تو ماشین دیدنمون گفتن رسول (اسم عموم) دوست دختر داره اینم بگم چون شیشه ماشینش دودیه منو حتما ندیدن وگرنه همه منو میشناسن این بهم زور داره مادربزرگم به روم آورد و پدربزرگم تیکه انداخت
واقعا متنفرم از این اخلاقشون به جای اینکه مادربزرگم باشه انگار مادرشوهره
خب به تو‌چرا تیکه انداختن؟
ما باشیم کلی میگیم و میخندیم و مسخره میکنیم
دیگه عزیزم تو همچین محیط و جوی ، پدربزرگ و مادربزرگت تافته ی جدا بافته نیستن که
اونام خط فکری بقیه رو دارن
بیخیال
🤣🤣
چه تیکه ای اخه
عموت مجرده؟
حالا کسایی که این رو دیدن و این فکرو کردن که دوست دختر عموم هستم مادربزرگم متقاعدشون کرد ولی بهم چشم غره میرن خوب من عموم خیلی باهام صمیمیه و دوست دارم رابطه مون همیشه اینجوری بمونه چون ما فقط ماهی دوبار میریم خونشون دوست دارم تو این مدت بهمون خوش بگذره
وا چرا تیکه انداختن
شهر کوچیک مضخرف
ما بکی از فامیلامون سر همین جریان رفت ی شهر دیگه
هر جا میرفت بدبخت امارشو به شوهرش میدادن شوهره هم شکاک فکر میکرد حتما ی کاری کردن که امار میدن
منم هروقت با عموم میرفتم بیرون همه فکر میکردن نامزدشم 😂😂😂ولی خانوادم میخندیدن ب این موضوع کاری نداشتن. بیخیال بابا بعدش می‌فهمیدم دختر برادرشم خودشون از قضاوتشون خجالت می‌کشیدن البته عموم نامزد داره (دوست دخترشه ولی خو کل خانواده در جریان) خیلی با عموم صمیمی بودم و هستم و روش حساس همیشه باهاش میرفتم بیرون
گفتم که بی سوادن و پدربزرگم پدریم هم تو مخ ترین آدم جهانه تازه به دوران رسیده س و میگه حاضرم همه بمیرن و من زنده بمونم چون از مرگ خیلی میترسم. واقعا باید از این نوع افراد جدایی کرد حتی عمم که تازه طلاق گرفته رو از خونش انداخت بیرون ببین عمه من چه حسی داشت بیچاره الان باید اطرافیانش پیشش میبودن
