تو اتاقم نشسته بودم داشتم کارامو میکردم مطالعه میکردم یهو در اتاقم باز شد درصورتی که کامل بسته بود تا حالا چندبار پیش اومده به تازگی یا نشسته بودم تو اتاقم الان انگار یکی پشت در اتاقم با ناخن بکشه.. 💔🤦🏻♀️
من تو اتاق بچه ها بودم همسرم اومد گفت شنیدم یه نفر از آشپز خونه اومد بیرون در وون اتاقو باز کرد رفت تو..... فکر کردی بود منم. اینقدر مطمئن بود که رفت راه پله ها رو چک کرد
هيچ کس نميتواند به عقب برگردد و از نو شروع کند.اما همه مي توانند از همين حالا شروع کنند و پايان تازه اي بسازند
وای وای وای.... نگو یاد دیشب افتادم.من تو اتاق بچه ها بودم همسرم اومد گفت شنیدم یه نفر از آشپز خونه ...
دقیقا منم همین حدودا 1 ماه پیش رفته بودیم خونه خاله ام اینا با مامانم هم خوابیده بودیم یهو ساعت 4 صبح بیدار شدم مامانمو دیدم که روبه رو در اتاق ایستاده از پشت بعد سرمو چرخوندم دیدم مامانم کنارم خوابه یعنی مثل چی ترسیدم سریع مامانمو صدا زدم بیدار شد براش تعریف کردم یعنی آنقدر مطمئن بودم که حتی گفتم فلان لباس تنته دقیقا همون لباسها رو پوشیده بود💔🤦🏻♀️