2777
2789
عنوان

بدبخت ترین عروس دنیا 😔😔😔

3469 بازدید | 40 پست

میخوام جریان عروسی دختر خاله ی بیچارمو بهتون بگم یه کم طولانیه بی حوصله ها بیرون کاراگاهان صبور و منتقدان فکور😂😂با لحن ستوان نعیمی لیسانسه ها بخونین 😂حالا جدا از،شوخی این دختر خاله ی من چهره ناز و ملیحی داره۲۵سالشه باباش ینی شوهر خالم خون به جیگر اینا کرده بود چون معتاد بود همش خالمو کتک میزد دختر خالمو کتک میزد فضای خونشون جهنم بود جهههههننننم واقعی .مادر شوهر خالم مادر فولاد زره بود و خواهرشوهرای خالم بدتر .دختر خاله بیچارم وقتی دانشگاه قبول شد خرج تحصیلشو با کار توی فروشگاه لباس زنونه درمی اورد  بعضی وقتا نون نداشتن بخورن خالم خیاطی میکرد تا خرج زندگی و چارتا بچش دربیاد خلاصه واسه همین دختر خالم میخواست زودتر ازدواج کنه تا از،شر اینهمه بدبختی و بابای احمقش خلاص بشه اینم بگم باباش فوق العاده پرمدعاس و افاده ایی جوری که اگه ببینینش فک میکنین مهندسه بس که کلاس میرارهدخلاصه یه خواستگار میاد واسه دختر خالمو وقبول میکنن و دختر خالم خیلی پسره رو دوست داره اون پسره هم هنینطور بماند که باباش توی عقد نمیزاشته اینا باهم برن بیرون بس که دیوونه و روانپریش بوده یه بار که دختر خالم رفته بوده باشوهرش بیرون وقتی میاد تونه باباش کلی کتکش میزنه خلاصه روز عروسی که میشه خونه داماد با سه چهارتا ماشین میرن ارایشگاه دنبال عروس بابای دختر خالم همینو بهونه میکنه که چرا با ماشینای بیشتر نیومدین دنبال عروس ؟و عروسی رو زهرمار میکنه میاد جلو همه مهمونا دومادو میزنه و ابرو ریزی راه میندازه و وقتی خالم میاد جلو جداشون کنه میزنه تو دهن خالم وخانواده دوماد میپرن به خانواده عروس و مهمونا هراسون میرن خونه هاشون و شوهر خالم کلت کمری که نمیدونم از کجا اورده بوده درمیاره میخواد دومادو بکشهو دختر خالم غش میکنه خانواده دوماد زنگ میزنن پلیس و شوهر خالمو میبرن و امبولانس میاد دختر خاله بیچارمو با لباس عروس میبرن بیمارستان ینی من انقد گریه کردم واسه دختر خالم بیچاره گند زده شد به عروسیش اما خدارو شکر الان یه پسر داره شوهرش دوستش داره

توپ تانک فشفشه   بقیشو نمیگم شرنشه  

پشما م 😲😲😲


ریخت همش. دیگه نیاز به اپیلاسیون ندارم

آنه !  تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت  وقتی روشنی چشمهایت  در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود  با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت  از تنهایی معصومانه دستهایت  آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت  و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت  حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟  آنه !  اکنون آمده ام تا دستهایت را  به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری  در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی  و اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

ای بابا بنده خدا 

چه پدر دیونه ای 

او را نه تنها دوست داشتم                                                      بلکه همه ذرات تنم                                                                او را میخاست  
پشما م 😲😲😲 ریخت همش. دیگه نیاز به اپیلاسیون ندارم


خخخخخخخخ منو اگه ببینی شب عروسیش چه حالی داشتم منو بقیه دختر خاله هام انقد اشک ریختیم

توپ تانک فشفشه   بقیشو نمیگم شرنشه  
خالت چرا تحمل کرد احیانا؟ شما ها چرا کاری نکردین.


خالم بنده خدا میخواست طلاق بگیره  زد به سیم اخر اما لحظه اخر بی هیچ حرفی برگشت سر زتدگیش چن وقت بعد خاله کوچیکم ازش پرسید چرا جازدی ؟گفت جا نزدم گفت شوهرش دوتا گلوله نشونش داده گفته برنگردی یکی از گلوله ها تو سر  برادر بزرگت و اون یکی تو سر پدرت میزنم پس برگرد

توپ تانک فشفشه   بقیشو نمیگم شرنشه  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز