فیلم روزی روزگاری آبادان

اونقدر چرت بود تا آخر نگاه نکردم 

دقیقا بعد موشک نگاه نکردم 

چیه؟ سریاله؟ من اسمشو نشنیدم

آهان اسمشو نشنیدم

دقیقا سوال منم هست

فیلم تمثیلی بود از شرایط ایران...

اون خانواده ایران ه. هر نفر نماینده ی یک قشر.

بحث سایه ی جنگ ، تحریم ها ، تاثیر شرایط منطقه بر داخل ایران....

فکر کنم اون صحنه که شما پرسیدی منظورش این بود که اگر درست بیرون  رو ببینی می فهمی در حقیقت مردی و این بحث و جدل های داخلی الکی ه! البته من حرفش رو قبول ندارم. ولی احتمالا منظورش این بود.

محسن تنابنده بیرون و دید که خراب شده همه چی فهمیدن که مردن 

به نظر من قشنگ بود ...میخواست حس و حالشون و وقتی تو شرایط بد قرار گرفتن نشون بده ارزوهایی که داشتن کارایی که قرار بود انجام بدن 

اینکه یه خطای نیم متری چطوری میتونه تمام تصمیماتشون رو عوض کنه 

ارزش در  لحظه زندگی کردن رو نشون میداد اینکه قبلش چقد دعوا داشتن باهم زنه میخواست جدا بشه پسر برزگتره قرار بود پولای قلک داداشش رو که برداشته بود پس بده دختره عاشق شده بود ...قرار بود لوسترشون رو بعد از اینکه برگشتن وصل کنن ...همه اینا نشون میداد که بعدا خیلی دیر میشه 

ایرانی رو نشون داد که مردمش همه جوره مورد ظلم قرار گرفتن 

چه وقتی خودشون میدونن چه وقتی از هیچی و هیجا خبر ندارن

البته برداشت من این بودا😁

بچه ها فیلم بشدت فوق العاده بود 

چطور میتونید بگید چرت بوده؟

بعد این فیلم من تازه فهمیدم جنگ چقدر وحشتناکه 

یه خونواده ک شب عید میخوان مسافرت برن 

با ی عالمه هدف و امید و آرزو 

جنگ آمریکا و عراق یا افغانستان بوده ک موشک اشتباهی به خونه ی این خونواده میخوره 

همشون میخوان ی راهی برای فرار پیدا کنن و با موشک صحبت می‌کنن

ولی در اصل همشون مرده بودن 

اونجایی ک محسن تنابنده درو باز کرد تازه متوجه شد همه جا خرابس و آتش نشانی رو دید و فهمید همگی مردن 

دیگه بیخیال فرار شد و برای خانوادش چایی ریخت و دور سفره هفت سین نشستن 

آخرشم که از بین خرابه ها همون لوستری ک دلشون نمیومد آویزون کنن و پیدا کردن 

من مو به تنم سیخ شد از قشنگی فیلم