من الان تهرانم خونم شهرستانه یه جاری دارم که قبلادشمن بودیم الآنم هستیم باهم خوب حرف نمیزنیم بگم که واقعامقصر اون هم هست الان اون سال دو قلو باردار شد قبل از اینکه بچه دار بشه اصلا ب خونه من نمیومد الان که من تهرانم اون رفته شهرستان سر بزنه پیش خواهر شوهرم هستش و بخاطر سر و صدا بچه هایش اونا خسته شدن از دستشون پدر شوهرمم از روستا رفته اونجا الان مادر شوهرم زنگ زد ب شوهرم چرا نمیای شهرستان کلید خونت رو بده ب برادرت تا برن اونجا منم میترسم برن اونجا آساس برام نزارن برادرشوهرم بره اونجا نمیمونه فقط زنش و پدر شوهرم خونه ما بمونن منم از این میسوزم قبل از اینکه بچه دار بشه حتی یکبار حاضر نبود بیاد خونه من بشینه الان که گرفتار شده میخاد بره تو خونه من بشینه شوهرم هم بره اونجا من اینجا بمونم الان از دیشب اعصابم سر این خرابه شوهرم میگه کلید ندم بهشون داستان میشه چکارکنم بچه ها.......
یعنی چی خسته شدن. همونجا بمونند. زشته وقتی صاحب خونه نیست آدم کلید خونه ی یکی دیگه رو بگیره. برگرده خونه ی خودش تا اینکه خونه ی این و اون بمونه! حالا کار واجبی هم ندارن مثلاً طرف بیمار نیست عملی چیزی نکرده که آدم بگه از رو ناچاری هست
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
الکی چند روز برگردین خونه شهرستانتون بگید خودمون داریم زندگی میکنیم اینجا. به شوهرت هم بگو به مادر وخواهرش بگه بهش بگن خونه بگیره بمونه شهرستان یا بره خونه خودش برادرش. بگه خودمون بدیم خونه مون خوبه؟! بگه ما هموناییم که باهامون حرف نمیزدی و دشمن بودیم پس ولمون کنید به حال خودمون.
ازونجایی که درمورد هر موضوعی نظر نمیدم ؛ پس اگه نظرمو یه جا گفتم که مخالفش بودی لطفا ریپلای نکن نمیخوام متقاعدم کنی،چون نظرم طبق تجربه خودمه😊••••••• امروز دوم شهریور۱۴۰۲با خودم عهد میبیندم که بجز راهنمایی و مشاوره در حد درک و فهم خودم از موضوع بحث؛ در هیچ تاپیکی پست نگذارم و البته بجز موارد فان ؛؛ و هیچوقت در تاپیک های تعریف از خانواده اعم از پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر و فرزند شرکت نکنم ،چون هروقت شرکت کردم بعدش کلی انرژی منفی روانه زندگی خودم و اون افراد شد!!! •••••••••روابط دوستانه یا عاشقانه تو باید عامل کاهش استرست باشن نه بیشتر شدنش،باید منبعی برای آروم شدن تو، پیشرفت خوشحالی و آسون تر شدن مسیر زندگیت باشن، اونا باید باشن تا از زندگیت لذت بیشتری ببری و حالت خوب باشه کنارشون نه برعکسش،زندگی خودش به اندازه کافی سخت هست•••••••••
مادر شوهرم شاکی زنگ زده همیشه طرف اونا رو میگیره ب شوهرم میگه حتما بخاطر اونا رفتین نمیاین شوهرم عصب ...
به شوهرت بگو چرا شرایط منو درک نمیکنید؟ بگو مادرت با این زنگش استرس بهم وارد کرد میدونی با این رودروایسی داری اینده خودمون رو خراب میکنی یکمم فیلم بازی کن حالمو بد کردین .
بعدم بگو درد بی درمون که نگرفته رفته شهرستان خونه بقیه بمونه خونه خودش ، بمونه خونه مادرشوهرش کی میره خونه جاری و برادرشوهر اصلا اونم کسی که باهاش قهر بودن تا دیروز.!
ازونجایی که درمورد هر موضوعی نظر نمیدم ؛ پس اگه نظرمو یه جا گفتم که مخالفش بودی لطفا ریپلای نکن نمیخوام متقاعدم کنی،چون نظرم طبق تجربه خودمه😊••••••• امروز دوم شهریور۱۴۰۲با خودم عهد میبیندم که بجز راهنمایی و مشاوره در حد درک و فهم خودم از موضوع بحث؛ در هیچ تاپیکی پست نگذارم و البته بجز موارد فان ؛؛ و هیچوقت در تاپیک های تعریف از خانواده اعم از پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر و فرزند شرکت نکنم ،چون هروقت شرکت کردم بعدش کلی انرژی منفی روانه زندگی خودم و اون افراد شد!!! •••••••••روابط دوستانه یا عاشقانه تو باید عامل کاهش استرست باشن نه بیشتر شدنش،باید منبعی برای آروم شدن تو، پیشرفت خوشحالی و آسون تر شدن مسیر زندگیت باشن، اونا باید باشن تا از زندگیت لذت بیشتری ببری و حالت خوب باشه کنارشون نه برعکسش،زندگی خودش به اندازه کافی سخت هست•••••••••
به شوهرت بگو چرا شرایط منو درک نمیکنید؟ بگو مادرت با این زنگش استرس بهم وارد کرد میدونی با این رودرو ...
خونه مادر شوهرم روستاعه بچه هایش ده ماهن بهونه کرده که بچه هام مریض میشن برم روستا بعد شوهرمم میگه بخاطر بابام کلیدو بدم بهشون بابام هم بره اونجا منم اصلا از این جاریم خوشم نمیاد شوهرمم بعداز انتقال باید بره شهرستان کار داره خیلی حالمو بد کردن