بچه ها من رمان مینویسم
ولی الان باید فوری یه چیزی بنویسم
قراره یه داستان کوتاه درمورد یکی تز شهر های ایران بنویسیم گروهی هست
گروه من هم که خدارشکر همه نویسنده هستند
بعد قرار شد کل داستان رو من بنویسم
میخوام درمورد مردی بنویسم که همه ی اطرافیانش مردند
و این نویسنده هست
سفر میکنه به کیش
اسم مرده هم فراز هست
و وقتی داشت درمورد کشتی یونانی به نوعی که خودش مینویسه داستانش رو می نوشت
خانمی رو میبینه مه داره از کشتی یونانی نقاشی میکنه
و اینها با هم دوست میشن و اینا
بعد مرده میاد وقتی مه کتابش تموم شد میاد نقاشی هایی رو که خانمه نوشته رو توی کتابش میگذره و چاپش میکنه
و کتابش انقدری معروف میشه
بعد این دو باهم دیگه ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشن
ایده ام اینه❤️
خوبه؟