مثلا ترس از دوست داشتنی نبودن ترس از رها شدن ترس از یه اتفاق ناگهانی.....
چه میکنید که ازین ترسها رها میشین؟
هیچ کار
انقد میترسم تا اخرش همون چیزی میشه ک میترسیدم ازش
اونا در لحظه زندگی میکنن
سعی میکنم خودمو با یه چیز دیگه مشغول کنم
یا بیرون با اونی که دوسش دارم وقت بگذرونم
کلا تنها نمیشینم ولی ترس از دست دادن دارم زیااد
ترس استرس قرص توکل و ارتباژ با خدا
در نهایت اگر طولانی بشه تراپی
اونقدر این چیزا برام رخ داده ک محکم شدم
بعداز هرگریه کردن و زجه زدنم یه آدم دیگه ای شدم
سنگ دل تر
مغرور تر
و ب راحتی میذارم کنار آدمارو
ولی قلبم خیلی مهربونه ها میگم سنگ دل فکر نکنی شمربن ذی الجوشنم😃
من قبلا از ج. ن خیلی میترسیدم ولی الان دیگه
حتی اگه ببینمم دیگه نمیترسم
چندبار دیدم واضح اما به راحتی از کنارش گذشتم
من روبه رو نشدم ترسام خودشون اومدن حلو چشمام
به بدترین حالت فکر میکنم،از فکر کردن بهش فرار نمیکنم ،گریه میکنم و دنبال راه حل میگردم
سعی میکنم از قبل آماده باشم برای حوادث
تازگی درباره مرگ زیاد مطالعه میکنم،که اگه برای نزدیکانم پیش اومد بهتر مدیریت کنم
طرحواره رها شدگی دار
منم مشکل تو رو دارم
دقیقا همون کارو انجام میدم. خودم رو میندازم تو ترسم
باترسم روبرو شدم ترس ازدست دادن عزیزترینمو ازدست دادم!بعدش دیگه ازهیچی نمیترسم سنگ دل شدم بی رحم شدم ازهیچی نمیترسم!
خودمو پرت میکنم تو ماجرا
۹۰ درصد مواقع جواب میده
بخوام بهش هی فکر کنم فرسوده میشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
