پارسال اومد تو این محل من خودم اولین نفر باهاش اشنا شدم برا اینکه احساس غریبی نکنه با همه اشناش کردم
شوهرش یه ادم پولداره وضعشون خوبه یه بار دیدم با تلفتن داره صحبت میکنه دقت نکردم زیاد تا اینکه خودش بهم گفت برای تفریح با مردا خوش بش میکنه درواقع برای وقت گذرونی و تفریح من هیچی نگفتم به کسی چون اون بهم اعتماذ کرد ولی الان از حد گذرونده شوهرش خیلی ادم خوبیه هم پولدار هم خوشتیپ تازه یدونه بچه هم دارن انقدر حرصی میشم که نگو چن روز پیش دیدم با یه مرده هست اونم شوهر یکی از همسایه ها رفتم به همسایمون گفتم اونم رفت دادو بیداد کرد اون زنیکه خراب هم انداخت گردن من گفت خودش خرابه😳شوهرشم ازش دفاع کرد شانسو ببین اون مرده انکار کرد همه چیو من این وسط بدذات شدم بین همسایه ها کاش از اول به این خراب رو نمیدادم کاش خودش دستش رو شه واسه همه