با همسرم قهرم ... خودش رفته کیک و بادکنک خریده ... انگار ن انگار ک منم وجود دارم...
دوس داشتم براش خانه باری تولد بگیرم همسرم مخالفت کرد...
قرار بود ماشین شارژی بگیریم زده زیرش...پسرم عاشق ماشینه...
هرسالم ک خبری از کادو دادن نیست...
دلم میخاد خودمو خفه کنم ک درآمدی ندارم ک حداقل برا بچم بتونم اونطور ک باید خوشحالش کنم...
انگار ن انگار ک این مرد خوشحالی بچش مهم باشه...😢😢