2777
2789
عنوان

خسته شدم از دهن لقی شوهرم

93 بازدید | 1 پست

هیچ کاریو نمیتونه بدون اینکه به کسی بگه انجام بده چند بار قرار بود ماشین بخریم ماشین الانمونو بفروشیم با طلاها من مدل بالاتر بگیریم هی به همه میگفت ۴تا ادمی که یذره سرشون نمیشد چیزی بعدش نمیشد اینسری گفت توروخدا به کسی نگو کسی که کمکی نمیکنه بزار یواشی بخریم گفت نه نمیگم‌خیالت راحت دیشب اومدیم خونه مامانش گفتم بیعانه بده به این تا نفروشه بریم قولنامه کنیم گفت ندارم بزار از مامانم بگیرم بد سیرتا پیارو گفت حتی چقد طلا میخایم بفروشیم حتی جزییات ماشینه مامانشم گفت ولی من این ماشینو خیلی دوست داشتم دیگ‌گفتم اقا نگو‌به کسی گفت نه نمیگم‌ به مامانشم گفت مامان نگو ۵دقیقه نشد زنگ زد عموش که نمیخای ماشینمو گفت نمیدونم ماشین پیدا کردی گفت و اره ریز جزییاتو‌گفت بعد شام قرار شد بریم خونه دوستش گفتم اینجا دیگ‌نگو این هیچی سر درنمیاره از ماشین الکی دودلت میکنه تا رسید گفت اره ماشینمو میخام بفروشم سریع من گفتم اره بفروشیم بیشتر میوفتیم دنبال ماشین بی ماشین باشیم بد دیدم گفت ولی یکی پیدا کردیم فردا بریم درستش کنیم یعنی میخاستم خفش کنم اخرم صب اومدیم بریم قولنامه کنیم طرف فروخته بود عصرش منو‌ول کرد رفت خونه دوستش وقتی اومد گفت ماشین پیدا کردم همدانه(۲ساعت فاصله داریم با همدان) گفتم خوبه فردا بریم گفت تو‌کجا لازم نیست بیای با پوریا میرم همون دوستش و من هنگ بودم بجا اینکه ناز کشی منو‌کنه داره طلاهامو میگیره تازه زبونشم درازتر شده میمیره اگه نگه به کسی مسخره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز