من دوتا خواهر شوهر دارم یکی ۱۸ ساله و یکی ۱۲ ساله که با خودم زندگی میکنند و پدر و مادرشون فوت شده طی این ۷ سالی که ما با هم زندگی کردیم من بیشتر از بچههای خودم به اونها اهمیت دادم و از هر لحاظی هیچگونه کمبودی برای اونها نذاشتم حتی لقمه دهن بچههای خودم رو دهن اونا گذاشتم اما دختر کوچیکه خیلی با دختر خودم که ۵ سالش هست لج میکنه و ما سر این موضوعات خیلی مشکل داشتیم تقریباً که من کوتاه اومدم و چون دو تا بچه بودن نادیده گرفتم اما حرص خوردم و درون خودم ریختم و بارها دخترم رو بیدلیل کتک زدم
دو هفته پیش پسرعمه شوهرم که اعتیاد داره و زنش رو به تازگی طلاق داده و انسان خوبی نیست خیلی پررو اومد در خونمون و گفت سوئیچ و کارت پولتون رو بهم بدین میخوام برم کار دارم این اولین بارش نبود همیشه کارت بانکی ما رو میبرد سوئیچ رو میبرد و بارها پول قرض گرفته بود یا دزدی میکرد مجبور بودیم ما قرضشو بدیم چون که شوهرم آدم رودرباییستیه و نه نمیتونه بگه و بارها سر این موضوع ما دعوا داشتیم به طوری که من چند بار قهر خونه پدرم رفتم دو هفته پیش که مجدد اومد گفت سوئیچ و کارت رو بدین من و شوهرم دعوامون شد و من گفتم تو حق نداری همچین کاری کنی شوهرم خودشو زد خودشو کشت باز دست میزد توی سر خودش با مشت به دیوار میزد
خواهر شوهرم که توی اتاق بود اومد گفت به شوهرم که ارزششو نداره تو به خاطر یه کارت عابر بانک میخوای اینجوری کنی خودتو میکشی فردا سکته میکنی زنت میخواد سکتت بده این بیارزشو از این حرفا من فقط بهش گفتم تو دخالت نکن به تو ربطی نداره دهنت رو ببند همین تا اینکه من و شوهرم بحثمون بلند گرفت توی اتاق بودیم که اومد پشت در اتاق داشت کلی بد و بیراه به من میگفت اما چون من خودم داشتم داد میزدم متوجه نشدم چی میگه فقط فهمیدم که بهم گفت بیارزش پدرسگ تخم سگ
من فقط خیلی جیغ و داد کردم بهش گفتم تو آدم نمک نشناسی هستی بیشعوری عقل نداری من ۷ سال ۷ ساله که با ما زندگی میکنند ۷ سال دست عسلی توی دهن تو کردم ولی تو قدر نمیدونی بهش گفتم کثافت آشغال و...