خونه.من ساعت ۶صبح خواب دیدم داره بچهاشو بهم میسپره و میگه من دارم میرم بعدش ی صدلی پا شنیدم و پریدم وگفتم خداروشکر که خواب بود.باز خوابیدم.ساعت ۸بهم زنگ زدن وگفتن و بعد سه سال من هنوز از صدای تلفن تو اخر شب و صبح وحشت دارم ولرز میفته به جونم واقعا