من یه مدتی هست به یک دلیلی خیلی دلگیرم و خیلی از خدا و ائمه دور شدم.دیروز روز شلوغی داشتم ۶ صبح بیدار شدم ناهار پختم(بچه سه ماهه دارم ،شیر میدم ،روزه نیستم ) ۸ رفتم اداره ، ۱۰برگشتم بچه هامو برداشتم رفتم خونه بابام(بابام کسالت داره نوبتی میریم کمک مامانم اونجا کلی کار داشتم )ساعت ۵/۵زدیم بیرون رفتیم کلاس موسیقی دختر بزرگم ۷/۵رفتیم بازار تا ۱۰ ،اومدیم خونه شام ،تا بیام بچه ها رو جمع کنم ساعت ۲شد .اینا رو گفتم که بدونید دیروز اصلا فاز مذهبی نداشتم که به این مسایل فکر کنم
حالا خوابم رو میگم
لطفا لایک کنید بخونم
خب
بگو عزیزم منم دیشب یه خواب عجیب دیدم
خواب دیدم توی حرم امام رضا دارم قدم میزنم.حس خییییلی خوبی داشتم . میدونستم که خادم شدم.میدونستم که روز اول کارمه و داشتم توی قسمت‌های غیر عمومی حرم می‌گشتم تا جاهای مختلفش رو یاد بگیرم.به حدی حالم خوش بود که قابل وصف نیست.
یه چیزهایی از حرم دیدم که چون نمی‌دونم واقعیت داره یا نه نمی‌گم .ولی اگه واقعی نباشه ، من که قسمت های غیر عمومی حرم رو ندیدم چطور ذهنم تونسته اونا رو تصویر سازی کنه
صبح بیدار شدم آرامش حرم تو وجودمه.بچه ام بیدار شد دلم میخواست زود بخوابه که من از اون حال خارج نشم
چقدر قشنگ
چه چیزای از حرم دیدی
انشاالله امام رضا کمک میکنه و دلگیریت رفع میشه
قسمت‌های غیر عمومی ،اونجا که فقط خادم ها تردد دارن.اتاق استراحت و رختکن خانم ها ،یه جایی مثل معدن که درآمدش خرج حرم میشد ،یه جایی که اختصاصا برای غذاخوری حرم مرغ پرورش میدادن .و همه اینا چون به نام امام رضا بود غرق در آرامش بود.
مثل سکوت یه صبح اردیبهشتی خنک کنار یه جوب آب وسط یه دشت سبز ، با صدای پرنده هاییی که از دور شنیده میشه
