منو ادم بده کردن از خودم بدم میاد بخدا .دختر عمو بزرگم یه خطایی کرد و کارش ب طلاق کشید و شوهرش پسرشو ازش گرفت یکماه اون مدت که خونه عموم بود من از خواهرش بیشتر کنارش بودم مثل دیونه ها شده بود بخدا خود زنی میکرد گریه جیغ و داد من همه جوره هواشو داشتم اما بعدش دوباره رفت سرخونه زندگیش و من خوشحال بودم براش بعد مدتی دیدم داخل اینستا منو بلاک کرده پیج خواهرشم چک کردم دیدم دوتاشون بلاکم کردن منم تعجب کردم گفتم لابد دستشون خورده .بعد زنگ زدم و پرسید از دختر عمو بزرگم که خواست طلاق بگیره که گفت کاره شوهرمه یکم محدودم کرده منم اهمیتی ندارم دیگه به خواهرشم گفتم اونم گفت کاره پسرمه حتما از اینجا دیگه شک کردم