بچه ها مادرشوهر یک ماهیه از دستم دلخور خانم بدی نیست ولی درهرحال ی بدیایی هم داشته و بزرگترین ایرادش حسادت و رقابت شدید با منه. بشدت حسود یعنی بشدت ها
حالا اینارو ولش کنین بنظرتون برم خونشون فردا برای آشتی یه جعبه شکلات بگیرم یا نه دست خالی برم دعوامون سر اینه ک میگه بیا خونمون ولی من وقت نکردم ی سه ماهی اصلا نرفتم
کلا زیاد خونشون نمیرم چون تنها عروسش نم ازم توقع دارن بنظرتون چیکار کنم
برو
نرو بابا با شوهرت برو بیا انتظار بیش از حد نداشته باشن ازت بنظرم قهر کردنم نداره لوس کرده خودشو
اشتباه از تو بودع فردا برو شیرینی هم بگیر
نظر من اینه که حداقل ماهی یکبار برو
اگه جوری بود که میخواستن تند تند بری یه چیزی اما سه ماه یکم زیاده
به چی شما حسادت میکنه؟
چی بگم بنظرم یه سه ماهی نرفتن زیادیه بالخره مادر انتظار داره بیایین برین همین مادر من تک و تنها تو خونه دلش میپوسه مدام منو خواهرم میریم بهش سرمیزنیم فکر اینکه ما بگیم سرمون شلوغه سه ماه نریم وای درد اوره
مادرشوهرمم سه هفته ست نرفتم دیگه اونم چندبار زنگ زد غروبی زنگش زدم کفتم حتما فرداشب میام باور کن از اینکه سه هفته شد نتونستم برم شرمندم
باز برای من برعکسه من دلم میخواد بیان خونم اونا نمیان😅
