2777
2789

با یه پسره بلاگر همشهریم چند بار چت کردم بعد رفتم دریا که اون شب مامانم قبل بیرون باهاش حصوری صحبت کرد که چون توی پسر رفیق دخترمب بهش بگو بیرون خطرناکه و با پسرا زیاد نگرده و منو سپرد دستش و خلاصه رفتیم بیرون و بهم برخلاف خواست نزدیک شدیم..

سه ماه گدشته و اون الان رل داره خییییلی کم از هم خبر داریم و چت میکنیم و فقط دوسه بار ماه پیش پیام داد تا پریشب که پیام داد گفت کجایی 

میخواست ببینه اگه ازادم برم پیشش میدونم منو برا خودم و رفاقت عادی نمیخواد کاش سیاستشو داشتم میتونستم نذارم بهم دست بزنه درعین حال رفیق باشیم 

الان واقعا همش تو خیالاتم فکر میکنم انگار هست و باهاش صمیمی ام ولی تو دنیای واقعی نیس اصلا 

حتی اگرم بخوام بهش اوکی بدم ببینمش مامان نمیداره چون با مامانم صادقم و درباره نزدیک شدنمون بهش گفتم 

چجوری رفیق باشیم؟

اینم نمیگذره بلکه تلمبار میشه رو قبلیا

چ رفاقتی ... تو ابنمکی

بابا به مامان چیزی نگو 🥲‌‌‌‌‌🌹🌹🌹 این که نمیتونی جواب بدی میری تو تاپیکام میگردی برای جواب سوالت چیزی از من کم نمیکنه خودتو زیر سوال میبری🌹🌹🌹اگر ادعای شخصیت دارین درست صحبت کنین تا درست باهاتون صحبت بشه 🌹🌹 تاپیک فیک میزنی دنبال احترام نباش 🌹🌹

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792