من اکثرا زیاد نمیزارم بره برا خانوادش کاری انجام بده، امروز باباش مریض بود(مشکل خاصی نداشت) گفتم ببرش، الان از وقتی ک باباشو برده دکتر پرو شده مدام داره لجبازی میکنه،،
من سرکار بودم خونه کثیف تحویل من داده میگم پاشیم تمیز کنیم هی لجبازی میکنه میگه خستم فلان، میگم لنتی من کار بودم تو خسته ایی، یا اومده از سر کار دنباله من موهاش ی شونه نزده خییلیی ژولیده اومده دنباله من
اخه همه جوره امشب رو مخ بود، اومده دنبال من ی شونه به موهاش نزده همکارام دیدنش خجالت کشبدم، دوباره رفتیم خرید صدبار خمیازه کشید،، اومدیم خونه داره قلدر بازی در میاره. منم خستم خب